loading...
راه خدا
دانشجو بازدید : 11 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به شبهاتی که وهابیون بر علیه شیعیان و بعضاً دیگر مذاهب وارد می کنند باید در این خصوص حقیقت را روشن ساخت تا این اقلیت در اسلام رخنه ایجاد نکنند.  در کتب معتبر اهل سنت حقایقی آمده که وهابیون هیچ توجهی به این حقایق و احادیث معتبر نمی کنند و فقط در راستای اهداف استکبار جهانی قدم برداشته تا بین مسلمانان و مذاهب اسلامی تفرقه ایجاد کنند. این روزها که موسم حج فرا رسیده وهابیون مسلمانان را از زیارت قبر مطهر رسول الله صل الله علیه و اله و دیگر بزرگان اسلام منع می کنند و اجازه نمی دهند کسی آنها را زیارت کرده یا برای فقدان آنها گریه کنند. احادیث زیر در اینخصوص حقایقی را روشن می کند:

در صحیح مسلم، مسند احمد، سنن ابی داود، نسائی، و ابن ماجه در خصوص گریه بر مزار اموات حدیثی آمده که : ابوهریره گوید: پیامبر اکرم صل الله علیه و اله قبر مادرش را زیارت کرد و گریست و همه اطرافیان را گریانید. (صحیح مسلم، ج2 ص 671، کتاب الجنائز، باب 36 حدیث 108.   مسند احمد ج2 ص 441.   سنن نسائی، ج4 ص 90، کتاب الجنائز.  سنن ابن ماجه، ج 1 ص 501، حدیث 1572)

در استیعاب، اُسد الغابه، اصابه، تاریخ ابن اثیر و دیگر کتب مکتب خلفا روایتی در خصوص گریه رسول خدا صل الله علیه و اله بر جعفر بن ابی طالب آمده که فشرده آن چنین است:

هنگامی که جعفر و اصحاب او به شهادت رسیدند، رسول خدا صل الله علیه و اله به خانه او رفت، فرزندانش را فرا خواند و آنان را - در حالی که سرشک دیدگانش فرو می ریخت - بوئید[و نوازش کرد] همسر جعفر، اسماء گفت:

پدر و مادرم فدای شما باد، چه چیز شما را می گریاند؟  آیا از جعفر و یاران او چیزی به شما رسیده؟ فرمود: « آری، امروز شهید شدند».  اسماء گفت: من برخاستم و صیحه زدم و زنان را گرد آوردم، وارد خانه فاطمه که شدم دیدم او می گرید و می گوید:  وای عمویم! و رسول خدا صل الله علیه و اله [که چنین دید] فرمود:

براستی که گریه کنندگان، باید بر مثل جعفر بگیریند.    (تاریخ ابن اثیر، ج 2 ص 90 و دیگر کتب مورد اشاره در متن در شرح حال جعفر طیار)

برگرفته از وبلاگ: کتب اهل سنت و حقیقت

دانشجو بازدید : 16 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

هرساله خبرهای متعددی می شنویم که وهابیون در مدینه منورة و مکه ، سر راه شیعیان و مذاهب دیگر سبز می شوند و شروع به شبهه افکنی و مشرک خواندن شیعیان و دیگر مذاهب می کنند. زیارت اهل قبور و ائمه معصومین علیهم السلام یکی از مواردی ست که وهابیون سخت به آن پرداخته و زیارت کنندگان را مشرک و کافر می خوانند در حالی که در کتب معتبر اهل تسنن روایات و احادیث فراوانی در خصوص زیارت اهل قبور و اولیاء خدا یافت می شود.

آنها حتی به روایات مسلم عایشه، ام المومنین و سخنان علمای بزرگ اهل سنت توجهی ندارند و تنها به افکار خود که اکثراً بوی اختلاف افکنی و ایجاد جنگ و نزاع بین مسلمانان می دهد ، می پردازند؛ و جالب اینکه اکثر فتاوای آنها با نقشه ها و توطئه های استکبار جهانی و صهیونیست همخوانی داشته و دارد!!!

پیامبر اکرم صل الله علیه و آله در مورد کسانی که زیارت قبور ائمه اهل بیت را نفی می کنند فرموده:  

فرومایگانی از مردم، به زیارت قبور شما ائمه، ایراد می گیرند، آنها بدترین افراد امت من هستند که شفاعت من به آنها نمی رسد و به حوض من وارد نمی شوند. (تهذیب الاحکام، جلد 6 ص 22 حدیث 50)

در کتاب صحیح مسلم، جلد 2حدیث 2145 ، کتاب الجنائز، باب مایقابل عند دخول القبور ؛ از عایشه همسر رسول خدا صل الله علیه و اله روایت شده که فرمود:

جبرئیل به من گفت، پروردگار تو امر می کند که به قبرستان برو و برای آنها طلب مغفرت کن.  می گوید: عرض کردم، چگونه باشد؟ فرمود، بگو: السلام علی اهل الدیار من المومنین و  المسلمین و یرحم الله المستقدمین منا و المستأخرین و انا ان ساء الله بکم لاحقون: سلام بر اهل این خانه های مومنین و مسلمین و خداوند رحمت کند رفتگان پیشین ما و آنهایی را که بعداً می آیند و بی تردید ما هم به خواست خدا به شما ملحق خواهیم شد. 

با توجه به این احادیث که در کتب اهل سنت می باشد باید از وهابیت و وهابیون پرسید به چه جرأت و سندی شما ایجاد شبهه کرده و بین مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی تفرقه و جنگ و جدال برقرار می کنید؟!!

خود قضاوت کنید...

برگرفته از وبلاگ : کتب اهل سنت و حقیقت

دانشجو بازدید : 9 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

در پایگاه پژوهشی تخصصی وهابیت شناسی در خصوص رد افکار و اعمال وهابیون توسط اهل سنت مطالب قابل تأملی آمده که به اطلاع شما می رسانیم:

با ظهور محمد بن‌عبدالوهاب (1115ـ1206) در عربستان و قتل و غارت مسلمانان به اسم توحید و شرک، علمای منطقه نجد و احساء از اولین کسانی بودند که به نقد افکار و اعمال محمد بن‌عبدالوهاب و آل‌سعود پرداختند و جنایات آنان را غیرشرعی و مخالف اسلام معرفی کردند. یکی از این عالمان اهل‌سنّت، شیخ محمد بن‌فیروز حنبلی احسائی (م1142ـ1216ق) است که نزد شیخ محمد حیات سندی، شیخ عبدالله بن‌عبداللطیف انصاری احسایی و علامه محمد بن‌عبدالرحمن بن‌عفالق احسایی شاگردی کرد و خود به درجه افتا و تألیف رسید و شاگردان فراوانی تربیت کرد. وی از معاصران و مخالفان جدی محمد بن‌عبدالوهاب بود؛ به نحوی که محمد بن‌عبدالوهاب صراحتاً ایشان را تکفیر کرد و آل‌سعود نیز به اذیت و آزار ایشان پرداخت، اما وی از بیان حق باز نایستاد و اشتباهات محمد بن‌عبدالوهاب را در تألیف و تبلیغ گوشزد کرد. همین مسئله باعث شد که آل‌سعود به احساء لشکرکشی کند و در پی قتل وی برآید، اما ابن‌فیروز مطلع شد و به بصره رفت و به تبلیغ و نقد وهابیت پرداخت و به تدریس صحیح بخاری مبادرت ورزید. محمد بن‌فیروز بعد از عمری تدریس و تحقیق در سال 1216ق در 75 سالگی از دنیا رفت و برای خاکسپاری به شهر خودش (شهر زبیر) برده شد و در آن شهر مدفون گردید. عنوان اصلی رساله الردّ علی مذهب ابن‌عبدالوهاب عامله الله بما یستحق است که با عنوان الرّد علی مَن کفّر اهل الریاض و اهله منتشر شده است. ایشان کتاب دیگری با نام الرسالة المرضیة فی الردّ علی الوهابیة در ردّ وهابیت دارد که این کتاب نیز به چاپ رسیده است.

 


دیدیم که حتی علمای اهل سنت نیز وهابیت را تأیید نکرده و نمی کنند. این گروه خاص که برخلاف اسلام و سنت رفتار می کنند هدفی غیر از تفرقه افکنی بین مسلمانان ندارند. همان سیاست انگلیسی که : تفرقه بیانداز و حکومت کن.

 

دانشجو بازدید : 13 چهارشنبه 06 آذر 1392 نظرات (1)

بسم الله الرحمن الرحیم

صاحب بخاری می گوید در بصره در خانه میزبان، یک کاسه چوبی دیدم که از مدینه آورده بودند که پیامبر صل الله علیه و اله در آن آب میخورده است، من هم در آن کاسه به عنوان تبرک آب خوردم.(حق با کیست ج 2 ص 48 به نقل از صحیح بخاری، کتاب الاشربه، باب التبرک بکأس النبی، ج 10 ص 103)

وهابی ها این قبیل احادیث و روایات را از بین برده و حذف کرده اند تا به مقاصد خود رسیده و هرچه بیشتر بتوانند بین شیعه و اهل سنت تفرقه و جدائی بیاندازند که نتیجه آن نیز مشخص هست و آن سود بردن استکبار جهانی و صهیونیست از این تفرقه می باشد.  براستی اینچنین احادیثی که بوضوح موضوع تبرک جستن و موارد دیگر را روشن می سازد و در کتب معتبر اهل سنت ، فراوان یافت می شود ؛ چرا برای وهابی ها ارزشی ندارد و آنها را حذف می کنند؟!!

شیعه و اهل سنت همیشه با هم و با خوشی زندگی کردند و می کنند که این موجب خشم وهابیت و اربابانشان می شود.

 

X

دانشجو بازدید : 13 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

ابو سلیمان موذن،   ابن ابى الحدید در جلد 1 شرح نهج البلاغه ص 362 گوید: ابو اسرائیل از حکم روایت کرده و او از سلیمان موذن "این همان سند احمد است که خواهد آمد" اینکه، على علیه السلام سوگند داد مردم را که هر کس از آنها این فرموده رسول خدا صلى الله علیه و آله را شنیده که فرمود: من کنت مولاه فعلى مولاه.. گواهى دهد، پس گروهى بدان شهادت دادند و زید بن ارقم از شهادت بان در حالیکه بدان آگاه بود امساک نمود، پس امیرالمومنین علیه السلام او را به نابینائى نفرین فرمود و او نابینا شد، و پس از نابینا شدن داستان این گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله را براى مردم بیان میکرد، و بطرق دیگر از او "یعنى سلیمان موذن" خواهد آمد که این داستان را از زید بن ارقم روایت کرده و شاید این روایت هم از آنست و از قلم افتاده است.

دانشجو بازدید : 11 سه شنبه 05 آذر 1392 نظرات (0)

مناشده امیرالمومنین علی علیه السلام در روز شورى

به سال 23- و یا- آغاز سال 24 از هجرت

اخطب خطباء خوارزم- حنفى- در صفحه 217 " مناقب " گوید: خبر داد مرا استاد و پیشوا- شهاب الدین- افضل حفاظ- ابو النجیب- سعید بن عبد الله بن حسن همدانى معروف به " مروزى " در آنچه که از همدان بمن نوشته، باخبار او از حافظ- ابو على- حسن ابن احمد بن حسین در آنچه اذن و اجازه روایت آنرا باو داده، باخبار از استاد ادیب ابو یعلى- عبد الرزاق بن عمر بن ابراهیم همدانى. بسال 437، باخبار از پیشواى حافظ- طراز المحدثین- ابوبکر احمد بن موسى بن مردویه.

و استاد پیشوا، شهاب الدین. ابو النجیب- سعد بن عبد الله همدانى گفته که: ما را خبر داد باین حدیث عالى پیشواى حافظ- سلیمان بن محمد بن احمد- از یعلى بن سعد رازى. از محمد بن حمید. از زافر بن سلیمان. از حارث بن محمد. از ابى الطفیل- عامر بن واثله که گفت:

من در روز شورى دربان بودم و على علیه السلام در خانه "محل اجتماع و شورى" بود و شنیدم که بانها میفرمود: من بطور موکد بر شما احتجاج و استدلال خواهم نمود به چیزیکه هیچ فرد عربى و غیر عربى از شما نتواند آنرا دگرگون نماید، سپس فرمود: شما افراد، همه شما را سوگند میدهم بخدا، که آیا در میان شما کسى هست که پیش از من بوحدانیت خدا ایمان آورده باشد؟ همگى گفتند: نه، فرمود شما را بخدا سوگند میدهم که در میان شما کسى هست که برادرى چون جعفر طیار داشته باشد که در بهشت با فرشتگان پرواز میکند؟ همگى گفتند: نه بخدا قسم، فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا در میان شما غیر از من کسى هست که عموئى چون عموى من حمزه داشته باشد که شیرخدا و شیر رسول خدا و سرور شهیدان است؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم آیا در میان شما جز من کسى هست که همسرى چون همسر من فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله داشته باشد، که بانوى زنان اهل بهشت است، گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسى هست، که دو سبط مانند دو سبط من حسن و حسین داشته باشد که دو آقا و سرور جوانان اهل بهشت میباشند؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من و پیش از من کسى هست که چندین بار با رسول خدا صلى الله علیه و آله نجوى کرده باشد و پیش از نجوى صدقه داده باشد؟ گفتند: نه بخدا قسم، فرمود: شما را بخدا سوگند میدهم، آیا در میان شما جز من کسى هست که رسول خدا درباره او فرموده باشد:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره، لیبلغ الشاهد الغائب؟ گفتند: نه بخدا قسم،... تا آخر حدیث... و این روایت را با بررسى در سند آن پیشواى "محدثین" حموینى در باب 58 در " فراید السمطین " آورده گوید: خبر داد مرا استاد و پیشوا- تاج الدین، على بن حب بن عبد الله خازن بغدادى، معروف به: ابن الساعى واو. از پیشوا، برهان الدین، ابو المظفر، ناصر بن ابى المکارم مطرزى خوارزمى، و او از اخطب خوارزم، ضیاء الدین، ابو الموید، موفق بن احمد مکى. تا آخر سند بدو طریقى که ذکر شد. و نیز این روایت را ابن حاتم شامى در " الدر النظیم " از طریق حافظ ابن مردویه بسند دیگرش آورده، که گوید: حدیث نمود، ابو المظفر، عبد الواحد بن حمد بن محمد بن شیذه مقرى و او از حدیث عبد الرزاق بن عمر طهرانى و او از ابوبکر احمد بن موسى حافظ "ابن مردویه" از ابى بکر احمد بن محمد بن ابى دام از منذر بن محمد و او از عموى خود و او از ابان بن تغلب، از عامر بن واثله روایت نموده که گفت: من در روز شورى دربان بودم و على علیه السلام در آن خانه بود "که شورى در آن تشکیل یافت"، شنیدم که آنجناب میفرمود "عین الفاظى که فوقا ذکر شد". تا آنجا که راوى گفت: على فرمود شما را بخدا سوگند میدهم آیا کسى از شما جز من هست که او را رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر بولایت نصب فرموده باشد؟ گفتند: نه بخدا قسم.

دانشجو بازدید : 12 پنجشنبه 31 مرداد 1392 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

زیاد بن ابى زیاد ، احمد بن حنبل در جلد 1 " مسند " ص 88 آورده، از محمد بن عبد الله، از ربیع- یعنى ابن ابى صالح اسلمى، از زیاد بن ابى زیاد که گفت: شنیدم على بن ابى طالب رضى الله عنه از مردم سوال نمود و آنها را سوگند داد باینکه هر مرد مسلمى که شنیده است از رسول خدا صلى الله علیه و آله در روز غدیر آنچه را فرموده، برخیزد، پس دوازده تن از اصحاب بدر برخاستند و شهادت دادند.

و این حدیث را حافظ هیثمى در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از طریق احمد روایت نموده و گفته که رجال آن ثقه هستند و ابن کثیر در جلد 7 البدایه " ص 348 از احمد، و حافظ محب الدین طبرى در جلد 2 " الریاض النضره " صفحه 170 و ذخایر العقبى " ص 67 روایت مزبور را ذکر نموده اند.

  زید بن ارقم انصارى- صحابى- احمد با دقت در سند از اسود بن عامر، از ابى اسرائیل، از حکم از ابى سلیمان، از زید بن ارقم روایت کرده که گفت: على علیه السلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که هر کس شنیده است از رسول خدا صلى الله علیه و آله که فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه برخیزد و گواهى دهد، دوازه تن از اصحاب بدر برخاستند و بان شهادت دادند و من از کسانى بودم که کتمان نمودند و در نتیجه چشم خود را از دست دادم.

و هیثمى در جلد 9 " مجمع الزواید " ص 106 از احمد و طبرانى در " الکبیر " بلفظ مذکور، این حدیث را روایت نموده اند، و طبرانى رجال آنرا مورد وثوق دانسته، و در روایتى که نزد او ضبط شده این جمله مذکور است: و على بر هر که کتمان میکرد نفرین میفرمود: و ابن مغازلى در " المناقب " آنرا از ابى الحسین على بن عمر بن عبد الله بن شوذب از پدرش از محمد بن حسین زعفرانى از احمد بن یحیى بن عبد الحمید از ابى اسرائیل، از حکم از ابى سلیمان، از زید، بلفظ مذکور روایت کرده و در آن مذکور است "از قول زید" که: من از جمله کسانى بودم که کتمان کردند، پس خداى چشمم را نابینا فرمود و على کرم الله وجهه کسى را که کتمان کند نفرین فرمود و شیخ ابراهیم وصابى آنرا در " الاکتفاء " بلفظ مذکور از طبرانى در " المعجم الکبیر " روایت نموده.

و حافظ، محب الدین طبرى در " ذخایر العقبى " ص 67 از زید روایت نموده که گفت: على علیه السلام با قید سوگند از مردم سئوال نمود که: هر کس از پیغمبر صلى الله علیه و آله در روز غدیر خم شنیده که فرمود:

من کنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه، برخیزد و گواهى دهد، شانزده تن برخاستند و بان گواهى دادند، و بهمین لفظ هیثمى آنرا در " مجمع الزواید " ص 107 از طریق احمد روایت نموده و سیوطى بطوریکه در جلد 6 " کنز العمال " ص 403 بنقل از " المعجم الاوسط " طبرانى مذکور است، این حدیث را در " جمع الجوامع " آورده و در آن مذکور است: دوازده تن برخاستند و بان شهادت دادند.

منبع: الغدیر علامه امینی

دانشجو بازدید : 16 پنجشنبه 31 مرداد 1392 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

 

احمد بن حنبل (از بزرگان اهل سنت) در مسند خود  از « زاذان » و او از « سلمان » روایت کرده که گفت: شنیدم از حبیب خود رسول خدا صل الله علیه و آله که فرمود:

« کنتُ انا وَ عَلیٌّ نورا ...

من و علی نوری بودیم نزد خدای عزوجل، پیش از آنکه آدم را خلق کند به چهارده هزار سال همینکه خدای عزوجل آدم را بیافرید این نور را دو قسمت کرد یک جزء من شدم و جزئی دیگر علی

 

این روایت در کتاب « الفردوس » ابن شیرویه دیلمی نیز روایت شده است.

دانشجو بازدید : 25 یکشنبه 17 دی 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا «جزیره خضراء» که گفته مى شود امام زمان(عجل الله) در آن هستند، واقعیت دارد یا نه؟

 

نخست باید به این نکته توجه داشته باشید که همواره در تاریخ، عده اى طمع ورز و هواپرست بوده اند که مى کوشیده اند تا با سوء استفاده از اعتقادات و عواطف مردم، قضایا را به سود خود تفسیر و تبیین کنند. این مسأله در مورد عقاید مذهبى و باورهاى دینى مردم مضاعف است. وجود افراد بى نام یا بدنام و یا حداقل معمولى در میان برخى از سندهاى روایى، یا وجود محتوایى به دور از فهم و متناقض، نشان دهنده همین خطر انحراف مى باشد. این موضوع، بحثى دردناک دارد که باید در جاى خود مطرح شود.


       در این راستا گفتنى است که اولاً در سند روایت «جزیره خضراء» و ثانیاً در محتویات این روایت و ثالثاً در باب وثاقت شخصى که این داستان را نقل کرده (على بن فاضل مازندرانى) بحث و نظرهاى متفاوتى وجود دارد و اکثر علماى طراز اول شیعى - چه در دوران گذشته و چه در عصر اخیر - این روایت را صحیح و موثّق نمى دانند. بنابراین، اصل روایت جزیره خضراء محل تردید جدى است، تا چه رسد به انطباق آن بر مثلّث برمودا.
      براى آگاهى بیشتر ر.ک: سید جعفر مرتضى عاملى، جزیره خضراء افسانه یا واقعیت؟، ترجمه: محمد سپهرى، بخش سوم.

منبع: شوق اشتیاق

دانشجو بازدید : 24 چهارشنبه 13 دی 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا عزادارى براى امام حسین علیه السلام، در زمان امامان(علیهم السلام) سابقه دارد؟

 

بلى، در اینجا تنها به ذکر نمونه هاى اندکى از آنچه که در تاریخ نقل شده، بسنده مى کنیم:
            
1. عزادارى بنى هاشم در ماتم سیدالشهدا؛
      از امام صادق(ع) روایت شده است: «پس از حادثه عاشورا هیچ بانویى از بانوان بنى هاشم، سرمه نکشید و خضاب ننمود و از خانه هیچ یک از بنى هاشم دودى که نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آنکه ابن زیاد به هلاکت رسید. ما پس از فاجعه خونین عاشورا پیوسته اشک بر چشم داشته ایم»نگا: امام حسن و امام حسین(ع)، ص 145..
      
      
2. عزادارى امام سجاد(ع)؛
      حزن امام سجاد(ع) بر آن حضرت به صورتى بود که دوران زندگى او، همراه با اشک بود. عمده اشک آن حضرت بر مصایب سیدالشهداء(ع) بود و آنچه بر عموها، برادران، عموزاده ها، عمه ها و خواهرانش گذشته بود تا آنجا که وقتى آب مى آوردند تا حضرت میل کند، اشک مبارک شان جارى مى شد و مى فرمود: چگونه بیاشامم در حالى که پسر پیامبر را تشنه کشتند؟!بحارالانوار، ج 44، ص 145. و مى فرمودند: «هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهرا(س) را به یاد مى آورم گریه ام مى گیرد».خصال، ج 1، ص 131.
       امام صادق(ع) به زراره فرمود: «جدم على بن الحسین(ع) هرگاه حسین بن على(ع) را به یاد مى آورد، آن قدر اشک مى ریخت که محاسن شریفش پر از اشک مى شد و بر گریه او حاضران گریه مى کردند».بحارالانوار، ج 45، ص 207.
      
      
3. عزادارى امام محمد باقر(ع)؛
      امام باقر(ع) در روز عاشورا براى امام حسین(ع) مجلس عزا برپا مى کرد و بر مصایب آن حضرت گریه مى کردند. در یکى از مجالس عزا، با حضور امام باقر(ع) کمیت شعر مى خواند، وقتى به اینجا رسید که: «قتیل بالطف ...»، امام باقر(ع) گریه زیاد کرده، فرمودند: «اى کمیت! اگر سرمایه اى داشتیم در پاداش این شعرت به تو مى بخشیدیم؛ اما پاداش تو همان دعایى است که رسول خدا(ص) درباره حسان بن ثابت فرمودند که همواره به جهت دفاع از ما اهل بیت(ع)، مورد تأیید روح القدس خواهى بود».مصباح المتهجد، ص 713.
      
      
4. عزادارى امام صادق(ع)؛
      امام موسى کاظم(ع) مى فرماید: «چون ماه محرم فرا مى رسید، دیگر پدرم خندان نبود؛ بلکه اندوه از چهره اش نمایان مى شد و اشک بر گونه اش جارى بود، تا آنکه روز دهم محرم فرا مى رسید. در این روز مصیبت و اندوه امام به نهایت مى رسید. پیوسته مى گریست و مى فرمود: امروز، روزى است که جدم حسین بن على(ع) به شهادت رسید».امام حسن و امام حسین(ع)، ص 143.
      
      
5. عزادارى امام موسى کاظم(ع)؛
      از امام رضا(ع) نقل شده است که فرمود: «چون ماه محرم فرا مى رسید، کسى پدرم را خندان نمى دید و این وضع ادامه داشت تا روز عاشورا: در این روز پدرم را اندوه و حزن و مصیبت فرا مى گرفت و مى گریست و مى گفت: در چنین روزى حسین را که درود خدا بر او باد، کشتند».حسین، نفس مطمئنة، ص 56.
      
      
6. عزادارى امام رضا(ع)؛

      گریه امام رضا(ع) در حدى بود که فرمودند: «همانا روز مصیبت امام حسین(ع)، پلک چشمان ما را مجروح نموده و اشک ما را جارى ساخته است».بحارالانوار، ج 44، ص 284.
       دعبل خدمت حضرت رضا(ع) آمد. آن حضرت درباره شعر و گریه بر سیدالشهدا(ع) کلماتى چند فرمودند؛ از جمله اینکه: «اى دعبل! کسى که بر مصایب جدم حسین(ع) گریه کند، خداوند گناهان او را مى آمرزد. آنگاه حضرت بین حاضران و خانواده خود پرده اى زدند تا بر مصایب امام حسین(ع) اشک بریزند».
       سپس به دعبل فرمودند: «براى امام حسین(ع) مرثیه بخوان، که تا زنده اى تو ناصر و مادح ما هستى، تا قدرت دارى از نصرت ما کوتاهى مکن». دعبل در حالتى که اشک از چشمانش مى ریخت، قرائت کرد:


       أفاطم لوخلت الحسین مجد لا

و قد مات عطشاناً بشط فرات


       صداى گریه امام رضا(ع) و اهل بیت آن حضرت بلند شد.همان، ج 45، ص 257.
      
      
7. عزادارى امام زمان(عج)؛

      بنابر روایات، امام زمان(عج) در زمان غیبت و ظهور بر شهادت جدّشان گریه مى کنند. آن حضرت خطاب به جد بزرگوارشان سیدالشهدا(ع) مى فرمایند:


       «فلئن اخرتنى الدهور و عاقنى عن نصرک المقدور، و لم اکن لمن حاربک محاربا و لمن نصب لک العداوة مناصبا فلاندبنّک صباحا و مساء و لابکین لک بدل الدموع دما، حسرة علیک و تأسفاً على ما دهاک»؛ بحارالانوار، ج 101، ص 320.
      «اگر روزگار مرا به تأخیر انداخت و دور ماندم از یارى تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ کنم و با بدخواهان تو پیکار نمایم؛ هم اکنون هر صبح و شام بر شما اشک مى ریزم و به جاى اشک در مصیبت شما خون از دیده مى بارم و آه حسرت از دل پر درد بر این ماجرا مى کشم».


       در سوگ تو با سوز درون مى گریم

از نیل و فرات و شط، فزون مى گریم


       گر چشمه چشم من، بخشکد تا حشر

از دیده به جاى اشک، خون مى گریم

منبع: شوق انتظار

دانشجو بازدید : 18 شنبه 02 دی 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

 وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّکَاةَ وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ(البقرة/43)

و نماز را بپا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید)!

حسکانی (از عالمان مشهور اهل سنت) به نقل از ابن عباس آورده است:

« وَارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ »

درباره رسول خدا صل الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است که هر دو نخستین کسانی بودند که نماز گزاردند و رکوع به جای آوردند.

 

پرتوی از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام، ص41 به نقل از شواهد التنزیل، ج1، ص 111 ح 124

دانشجو بازدید : 15 شنبه 02 دی 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

احمد بن حنبل (بزرگ اهل سنت) در مسندش به سند خود از «اسماء بنت عمیس» روایت کرده که گفت:

شنیدم رسول خدا می فرمود: « اللهم انی اقول کما قال اخی موسی اللهم اجعل بی وزیرا من اهلی علیا اخی اشدد به ...

بار خدایا من می گویم آنچه را که برادم موسی گفت: خدایا از اهل بیتم یکی را وزیر و معاون من قرار ده ، برادرم علی را وزیر من گردان و به او پشت مرا محکم کن و او را در امر رسالت با من شریک ساز.

 

طرائف،ص74، نقل از احمدبن حنبل، فضائل الصحابه، بنا به نقل احقاق الحق، ج4، ص56

دانشجو بازدید : 22 دوشنبه 13 آذر 1391 نظرات (0)

بسم الله الرحمن الرحیم

شروع مناظره

شفاعت، معیار شرک و توحید، زیارت اهل قبور ...


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]: به هر حال جناب بن شریح طبق پیشنهاد جناب دکتر عبدالصمد، ایراداتی که بر شفاعت دارند و آن را شرک اکبر معرفی می کنند، مطرح کنند.


بن شریح [وهابی]: ما چند تا قاعده داریم که از روی آن می گوییم شفاعت خواستن از اولیاء شرک و غلط است. یکی این که هر فعلی که فقط در توان خداست، خواستن آن فعل از غیر خدا، شرک است و شفاعت منحصراً فعل خداوند است. در قیامت هم که سخن از شفاعت پیامبر است، به این صورت است که بگوییم خدایا پیامبر را در قیامت شفیع ما قرار بده، بندگان صالح و یا فرشتگان را شفیع ما قرار بده و باید بدانیم که درخواست شفاعت از خود آنها شرک اکبر است. 

ابن تیمیه گفته است: اگر کسی بگوید، از پیامبر به جهت نزدیکیش به خدا میخواهم تا شفیع من باشد، این از عقاید مشرکان است.


علی عبدالله [شیعه اثنی عشری]: شما گفتید چون شفاعت فقط درحوزه قدرت خداست، پس شفاعت خواستن از غیر خدا شرک اکبر است. من از شما می پرسم شفاعت کردن مهم تر است یا احیاء مردگان؟


بن شریح[وهابی]: البته احیاـء مردگان منظور چیست؟


علی عبدالله: مگر نه این است که به تصریح قرآن کریم عیسی علیه السلام، همان کار را انجام می داد یعنی مردگان را زنده می کرد؟


عمر عبدالوافی [وهابی]: عیسی علیه السلام که به خودی خود این کار را نمی کرد. اگر در قرائت قرآن دقت می کردی می دیدی که عیسی علیه السلام به اذن خدا مرده را زنده می کرد. پس در واقع خداوند به دست عیسی مرده را زنده می کرده است. 


علی عبدالله: آفرین برتو! می خواستم از دهان خودتان بشنوم. وقتی چنین فعلی با اذن خدا قابل واگذاری به غیر است و با توحید منافاتی ندارد، شفاعت نیز به اذن خدا می تواند به غیر واگذار شود و چون شفاعت به «اذن الله» است عین توحید می باشد. شفاعت خواستن از اولیا یعنی به ولی خدا می گوییم، خداوند که به تو این اذن را داده است، ما را هم برخوردار کن.

همین قرآن است که می فرماید: « من ذا الذی یشفع عنده الا باذنه ؛ چه کسی می تواند در حضور او شفاعت کند مگر به اذن او - بقره/ 255 » و  «و لا یشفعون الا لمن ارتضی : و جز برای کسی که خدا رضایت دهد شفاعت نمی کنند - انبیاء /28-».


دکتر عبدالصمد [شافعی]:   اینها درست، ولی آیا در قرآن آیه ای داریم که توصیه به شفاعت خواهی کرده باشد؟ 

منبع: حق با کیست؟ ، جلد2 ، ص 7-5

برگرفته از وبلاگ:  شيعه؟


...  ادامه دارد لطفاً پیگیری بفرمائید.

درباره ما
Profile Pic
سعي بر اين است مطالبي آورده شما تا وقت گرانبهاي شما هدر نرود و در محضر خداوند سرافكنده نشويم.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • دفاع مقدس

    شهدا مظهر قدرت ایران

    آمار سایت
  • کل مطالب : 55
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 43
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 48
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 54
  • بازدید ماه : 51
  • بازدید سال : 302
  • بازدید کلی : 4,507
  • کدهای اختصاصی
    بسیجی

    امام خامنه ای: بسیجی یعنی علی که تمام وجودش برای اسلام وقف شده بود.